بازگشت به زندگی 6 سال بعد از قتل

به گزارش هاست لینوکس، پسر جوانی که در اعتراض به میهمانی دریافت مستأجرشان در خانه با او درگیر و مرتکب قتل شده بود، با رضایت اولیای دم از قصاص نجات پیدا کرد و به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت.

بازگشت به زندگی 6 سال بعد از قتل

به گزارش شرق، این پرونده در سال 94 و در پی اعلام گزارش به وسیله مأموران حراست بیمارستان به پلیس تشکیل شد. مأموران حراست به پلیس اعلام کردند جوانی که به دلیل درگیری و وارد آمدن ضربه چاقو بر بدنش زخمی شده بود، در بیمارستان جانش را از دست داده و جوان دیگری که زخمی بود، زنده مانده است. وقتی مأموران در محل حاضر شدند و تحقیقات را شروع کردند متوجه شدند درگیری به خاطر یک میهمانی بوده است.

پسر صاحبخانه که ابتدا در را روی طرفین درگیری بسته و پلیس و اورژانس را آگاه نموده بود، مدعی شد ضارب از حاضران در خانه بوده است. او گفت: مدتی بود که پدر و مادرم طبقه دوم خانه را اجاره داده بودند. زوجی با پسرشان در خانه زندگی می کردند. من طبقه سوم بودم و پدر و مادر خودم هم در طبقه اول سکونت داشتند. روز حادثه به خاطر سروصدای زیادی که در طبقه دوم بود، بیرون آمدم و متوجه شدم خواهرم هم در حال جروبحث است.

وقتی جلو رفتم دیدم حاضران در خانه که دوستان سعید، پسر مستأجر بودند، با هم جروبحث و دعوا نموده اند که یکی از آنها به سعید حمله کرد و دعوایشان شد و سعید هم با چاقو او را زد. من هم در را قفل کردم و به پلیس زنگ زدم. در حالی که آرش، پسر جوان، سعی می کرد همه چیز را ناشی از درگیری دوستان سعید در خانه نشان دهد، سعید بعد از بهبودی نسبی در بیمارستان مورد پرسش نهاده شد و گفت که عامل قتل آرش بوده است. او گفت: پدر و مادرم به مسافرت رفته بودند و من در خانه تنها بودم. دوستانم را به خانه دعوت کردم تا با هم گپ بزنیم و کمی شاد باشیم. صدای ما باعث شد تا صاحبخانه شاکی گردد.

دختر صاحبخانه مقابل در خانه آمد و دعوا به راه انداخت. از آنجا که صدای ما بالا گرفت برادر دختر جوان آمد و با من درگیر شد. دوستم به حمایت از من جلو آمد. آرش چاقو کشید و سیاوش را با چاقو زد و من را هم زخمی کرد. بعد هم در را روی من بست. پلیس با توجه به این دو گفته متناقض دیگر شاهدان را مورد بازپرسی قرار داد و آنها حرف های سعید را مورد تأیید قرار دادند. به این ترتیب آرش بازداشت شد؛ او مجبور شد به قتل اعتراف کند و گفت: من از نموده ام پشیمان هستم. با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم پای میز محاکمه رفت. در ابتدای جلسه رسیدگی کیفرخواست علیه متهم خوانده شد.

سپس اولیای دم در صندلی نهاده شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند. هرچند قاضی توصیه کرد که آنها گذشت نمایند اما این توصیه را قبول نکردند و خواهان صدور حکم قصاص شدند.

در ادامه متهم در صندلی نهاده شد؛ او یک بار دیگر آنچه را رخ داده بود، شرح داد و گفت: پدر و مادر و خواهرم در طبقه اول ساختمان ساکن هستند و من در طبقه سوم زندگی می کنم. پدرم به تازگی طبقه دوم را به پدر و مادر سعید اجاره داده بود. آن روز در خانه بودم که متوجه سروصدای زیادی از طبقه دوم شدم. تصمیم گرفتم به طبقه دوم بروم و به آنها تذکر بدهم. اما در راه پله ها خواهرم را مقابل خانه آنها دیدم. سعید داشت سر خواهرم داد می کشید و حرف های نامربوطی می زد من در حمایت از خواهرم جلو رفتم و با سعید درگیر شدم. در این میان دوستش هم وارد درگیری شد و به سمت من حمله کرد. من هم خیلی ترسیم و برای اینکه از خودم دفاع کنم سعید را با چاقو زدم و بعد هم وقتی دوستش به من حمله کرد او را هم زدم، من اصلا فکر نمی کردم با این ضربه چاقو کسی فوت کند. در را بستم به پلیس زنگ زدم و خودم به اورژانس خبر دادم. سعید و دوستش را به بیمارستان بردند و بعد از چند روز هم خبر رسید که دوست سعید فوت نموده است.

متهم درباره اینکه چرا دروغ گفته بود، به دادگاه گفت: من ترسیده بودم، فکر کردم اگر حقیقت را کتمان کنم، کسی متوجه نمی گردد و چون آنها درگیری را شروع نموده بودند، من تبرئه می شوم. من خیلی ترسیده بودم و دروغی که گفتم هم از ترس بود.

بعد از گفته های این جوان و وکیل مدافعش هیئت قضات برای تصمیم گیری وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. رأی صادره مورد تأیید نهاده شد و متهم تا پای چوبه دار رفت. اما در نهایت با وساطت بزرگان و قضات اجرای احکام اولیای دم بعد از قصاص گذشت کردند.

با گذشت اولیای دم پرونده برای رسیدگی مجدد به دادگاه کیفری استان تهران برگردانده شد تا این بار متهم به اتهام اخلال در نظم عمومی به وسیله قتل محاکمه و به جنبه عمومی جرم نیز رسیدگی گردد.

بنابراین متهم یک بار دیگر پای میز محاکمه رفت. او گفت: من اتهام قتل را قبول دارم و به خاطر دروغی که در ابتدا گفتم هم خیلی معذرت می خواهم. وقتی دیدم واقعیت برملا شده ،سرنوشتم را قبول کردم و واقعیت را گفتم. وقتی دیدم سعید به خواهرم حمله کرد و با فحاشی و با حرف های رکیک او را تحقیر کرد، عصبانی شدم و وارد درگیری شدم اما سعید به من حمله کرد و دوستش هم چاقو داشت که به من حمله کرد؛ به همین خاطر آنها را زدم.

متهم گفت: من 6 سال است که در زندان به سر می برم. هر یک ساعت زندان به اندازه یک سال برای من سپری می گردد. روزهای خیلی سختی دارم. در تمام این روزها با کابوس اعدام از خواب بیدار شدم. خانواده ام برای اینکه رضایت بگیرند و من را به زندگی باز گردانند، هر کاری کردند و پدرم همه دارایی اش را از دست داد. این فقط من نبودم که عذاب کشیدم و تنبیه شدم همه اعضای خانواده ام به اندازه من تنبیه شدند و عذاب کشیدند. آنها شب و روز نداشتند و با این خیال که من قصاص می شوم، شب و روز گذراندند. من درخواست دارم با توجه به همه آنچه گفتم، از من بگذرید. تاوان بسیار سنگینی پرداخت کردم و درخواست دارم به خاطر جوانی ام و به خاطر خانواده ام من را ببخشید. آنچه در این مدت بر من گذشت، فقط کابوس اعدام نبود بلکه من به دلیل عذاب وجدانی که داشتم، روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم و هنوز هم این عذاب وجدان از بین نرفته است.

بعد از گفته های متهم و اخذ آخرین دفاع هیئت قضات برای تصمیم گیری وارد شور شدند. مطابق قانون متهم به 3 تا 10 سال حبس با احتساب ایام بازداشت محکوم خواهد شد.

منبع: فرارو

به "بازگشت به زندگی 6 سال بعد از قتل" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "بازگشت به زندگی 6 سال بعد از قتل"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید